خسی در میقات (جلال آل احمد)
جلال آل احمد (1302-1348) نویسنده سوسیالیست و همسر سیمین دانشور و پسر عموی آیت الله طالقانی بود. وی متولد تهران و از خانواده ای مذهبی در محله نصر الدین است. با توجه به خانواده مذهبی، وی شدیدا تحت تاثیر پدرش بود، اما بدنبال ازدواج با سیمین، پدر با وی قطع ارتباط می کند. جلال در سال 1322 وارد حزب توده می شود و تا انشعاب حزب، تمام مراحل تشکیلاتی را ادامه میدهد. وی در سال 1348 در گیلان درگذشت، اما دوستانش برای خراب کردن ساواک، مرگ وی را به ساواک نسبت دادند (هرچند دخالت ساواک در مرگ جلال توسط همسرش تکذیب شد). بهر حال هم مسلکان چپ ، و شوروی پرستان آن زمان، از مرگ وی، برای تخریب ساواک و شاه استفاده ها بردند، همانگونه که از مرگ صمد بهرنگی، مرگ یا خودکشی تختی و .... استفاده کرده بودند!!!
شیوه ساده نویسی جلال، بسیار به مزاق جامعه آن زمان خوشایند بود، لذا کتاب های زیادی که نوشته است، بسیار پرخواننده شدند، خصوصا در سالهای اوایل انقلاب ، یا قبل از آن که همه مردم مومن و انقلابی شده بودند.
یکسری از روشنفکران آن زمان با کتاب هایی که نوشتند یا سخنرانی های پر شوری که در حسینیه ارشاد کردند ، تنفر از شاه را برانگیختند و در نهایت منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شدند، که ازجمله آنها جلال بود.
"خسی در میقات" سفرنامه حج این نویسندهٔ ایرانی است که در سال ۱۳۴۳ و در حالی که ۴۱ ساله بود، نگاشته شده است. وی در این کتاب مینویسد: «من فهمیدم که خسی هستم که به میقات آمده، نه کسی که به میعاد». از ویژگیهای بارز این کتاب توجه زیاد نویسنده به جزئیات و متن روان و دلنشین آن است. وی در این کتاب نه فقط از جنبهٔ زیارتی بلکه از زوایای مختلف به سفر حج نگاه کرده و مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاحتی و … را مورد توجه و تحلیل قرار داده است.
برچسب: ،