وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
ايران فايل

ايران فايل

ايران فايل

غزلي از حافظ (دل مي رود ز دستم)

دل مي‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

كشتي شكستگانيم اي باد شرطه برخيز

باشد كه بازبينم ديدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

هات الصبوح هبوا يا ايها السكارا

اي صاحب كرامت شكرانه سلامت

روزي تفقدي كن درويش بي‌نوا را

آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در كوي نيك نامي ما را گذر ندادند

گر تو نمي‌پسندي تغيير كن قضا را

آن تلخ وش كه صوفي ام الخبائثش خواند

اشهي لنا و احلي من قبله العذارا

هنگام تنگدستي در عيش كوش و مستي

كاين كيمياي هستي قارون كند گدا را

سركش مشو كه چون شمع از غيرتت بسوزد

دلبر كه در كف او موم است سنگ خارا

آيينه سكندر جام مي است بنگر

تا بر تو عرضه دارد احوال ملك دارا

خوبان پارسي گو بخشندگان عمرند

ساقي بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشيد اين خرقه مي آلود

اي شيخ پاكدامن معذور دار ما را



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۸:۰۳ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

غزلي از حافظ (عيب رندان مكن)

عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت

كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نيكم و گر بد تو برو خود را باش

هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت

همه كس طالب يارند چه هشيار و چه مست

همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت

سر تسليم من و خشت در ميكده‌ها

مدعي گر نكند فهم سخن گو سر و خشت

نااميدم مكن از سابقه لطف ازل

تو پس پرده چه داني كه كه خوب است و كه زشت

نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس

پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز اجل گر به كف آري جامي

يك سر از كوي خرابات برندت به بهشت



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۸:۰۳ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

غزلي از حافظ (ز بنفشه تاب دارم)

دل ما به دور رويت ز چمن فراغ دارد
كه چو سرو پايبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونيايد به كمان ابروي كس
كه درون گوشه گيران ز جهان فراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم كه ز زلف او زند دم
تو سياه كم بها بين كه چه در دماغ دارد
به چمن خرام و بنگر بر تخت گل كه لاله
به نديم شاه ماند كه به كف اياغ دارد
شب ظلمت و بيابان به كجا توان رسيدن
مگر آن كه شمع رويت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهي سزد ار به هم بگرييم
كه بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد
سزدم چو ابر بهمن كه بر اين چمن بگريم
طرب آشيان بلبل بنگر كه زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
كه نه خاطر تماشا نه هواي باغ دارد



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۸:۰۲ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

غزلي از سعدي (بي مهر و وفا)

من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفايي
عهد نابستن به از آن كه ببندي و نپايي

دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم
بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي

اي كه گقتي مرو اندر پي خوبان زمانه
ماكجاييم در اين بحر تفكر تو كجايي

گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي

خلق گويند برو دل به هواي دگري ده
نكنم خاصه در ايام اتابك دو هوايي



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۸:۰۲ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

غزلي از سعدي (دل شكستن)

من چرا دل به تو دادم كه دلم مي‌شكني

يا چه كردم كه نگه باز به من مي‌نكني

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حريفان كه تو منظور مني

ديگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته كه جان در بدني

تو همايي و من خسته بيچاره گداي

پادشاهي كنم ار سايه به من برفكني

بنده وارت به سلام آيم و خدمت بكنم

ور جوابم ندهي مي‌رسدت كبر و مني

مرد راضيست كه در پاي تو افتد چون گوي

تا بدان ساعد سيمينش به چوگان بزني

مست بي خويشتن از خمر ظلومست و جهول

مستي از عشق نكو باشد و بي خويشتني

تو بدين نعت و صفت گر بخرامي در باغ

باغبان بيند و گويد كه تو سرو چمني

من بر از شاخ اميدت نتوانم خوردن

غالب الظن و يقينم كه تو بيخم بكني

خوان درويش به شيريني و چربي بخورند

سعديا چرب زباني كن و شيرين سخني



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۸:۰۱ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious