وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
ايران فايل

ايران فايل

ايران فايل

محاكمه (فرانس كافكا)

فرانس كافكا در يك خانوادهٔ آلماني‌زبان يهودي در پراگ زاده شد، كه در آن زمان جزو امپراتوري "اتريش-مجارستان" شمرده مي شد (Franz Kafka) ( ۱۸۸۳ –  ۱۹۲۴). دو برادر و سه خواهر كوچك‌تر از خود داشت. هر دو برادر پيش از شش سالگي فرانتس مُردند و سه خواهر او بعدها در جريان جنگ دوم جهاني در اردوگاه مرگ نازي ها جان باختند.

فرانتس كافكا به دوست نزديك خود ماكس برود وصيت كرده بود كه تمام آثار او را نخوانده بسوزاند. ماكس برود از اين دستور وصيت‌نامه سرپيچي كرد و بيشتر آثار كافكا را منتشر كرد و دوست خود را به شهرت جهاني رساند.

رمان محاكمه اولين بار در سال ۱۹۲۵ چاپ شد. اين كتاب از مشهورترين آثار كافكاست و داستان مردي است كه به دست حاكمي خارج از صحنه و غيرقابل دسترسي، و به جرمي كه هرگز ماهيتش نه براي خواننده و نه براي خودش مشخص نمي‌شود، دستگير و مجازات مي‌شود. مانند ساير آثار كافكا محاكمه هم كامل نشد، اگرچه فصلي دارد كه در آن داستان به سرانجامي مي‌رسد.

 

 

فرانس كافكا - محاكمه



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۷:۴۰ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

خسي در ميقات (جلال آل احمد)

جلال آل احمد (1302-1348) نويسنده سوسياليست و همسر سيمين دانشور و پسر عموي آيت الله طالقاني بود. وي متولد تهران و از خانواده اي مذهبي در محله نصر الدين است. با توجه به خانواده مذهبي، وي شديدا تحت تاثير پدرش بود، اما بدنبال ازدواج با سيمين، پدر با وي قطع ارتباط مي كند. جلال در سال 1322 وارد حزب توده مي شود و تا انشعاب حزب، تمام مراحل تشكيلاتي را ادامه ميدهد. وي در سال 1348 در گيلان درگذشت، اما دوستانش براي خراب كردن ساواك، مرگ وي را به ساواك نسبت دادند (هرچند دخالت ساواك در مرگ جلال توسط همسرش تكذيب شد). بهر حال هم مسلكان چپ ، و شوروي پرستان آن زمان، از مرگ وي، براي تخريب ساواك و شاه استفاده ها بردند، همانگونه كه از مرگ صمد بهرنگي، مرگ يا خودكشي تختي و .... استفاده كرده بودند!!!

شيوه ساده نويسي جلال، بسيار به مزاق جامعه آن زمان خوشايند بود، لذا كتاب هاي زيادي كه نوشته است، بسيار پرخواننده شدند، خصوصا در سالهاي اوايل انقلاب ، يا قبل از آن كه همه مردم مومن و انقلابي شده بودند.

يكسري از روشنفكران آن زمان با كتاب هايي كه نوشتند يا سخنراني هاي پر شوري كه در حسينيه ارشاد كردند ، تنفر از شاه را برانگيختند و در نهايت منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شدند، كه ازجمله آنها جلال بود.

"خسي در ميقات" سفرنامه حج اين نويسندهٔ ايراني است كه در سال ۱۳۴۳ و در حالي كه ۴۱ ساله بود، نگاشته شده است. وي در اين كتاب مي‌نويسد: «من فهميدم كه خسي هستم كه به ميقات آمده، نه كسي كه به ميعاد». از ويژگي‌هاي بارز اين كتاب توجه زياد نويسنده به جزئيات و متن روان و دلنشين آن است. وي در اين كتاب نه فقط از جنبهٔ زيارتي بلكه از زواياي مختلف به سفر حج نگاه كرده و مسائل فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياحتي و … را مورد توجه و تحليل قرار داده‌ است.

 

 

خسي در ميقات (جلال آل احمد)



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۷:۴۰ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

چشمهايش (بزرگ علوي)

سيد مجتبي آقابزرگ علوي (زاده ۱۳ بهمن ۱۲۸۳، – درگذشته ۲۸ بهمن ۱۳۷۵) نويسنده واقعگرا و كسي بود كه گرايش سياسي چپ داشت. وي طرفدار مشروطه بود و با نفوذ انگليس در ايران مخالفت مي كرد. ايشان بهمراه پدرش در سال 1302 به برلين آلمان رفت و در رشته علوم تربيتي و روانشناسي تحصيل كرد. پس از خودكشي پدرش (1306) در برلين، بزرگ به ايران برگشت و آموزگار زبان آلماني شد.

بزرگ علوي در دهه 1980

در 1317بجرم همراهي با گروه 53 نفر، دستگير و به چرم كمونيست بودن، به زندان محكوم شد (تا سال 1320).

نوشته هاي بزرگ علوي نثري زيبا و روان داشته و گرهي كه بيشتر به مشكلات و نابساماني هاي اجتماعي مي پردازد را در طول داستان باز مي كند. بطوريكه در اغلب موارد مشابه داستان هاي پليسي رمان را بيان مي كند.

شخصيت هاي داستان هاي بزرگ، مبارز و پويا هستند.

رمان چشمهايش  در سال ۱۳۳۱ خورشيدي منتشر شد. بزرگ علوي در اين رمان روش استعلام و استشهاد را به كار برده، بدين‌گونه كه قطعات پراكندهٔ يك ماجرا را كنار هم گذاشته و از آن طرحي كلي آفريده‌است كه برحدس و گمان تكيه دارد اين شيوه بيشتر در ادبيات پليسي عمول است. برخي معتقدند اين رمان و شخصيت استاد ماكان، با الهام از زندگاني

"كمال الملك" نگاشته شده‌است و گروهي ديگر آن را شرح حالي از زندگي "تقي اراني" مي‌دانند.

داستان پيرامون زندگي استاد ماكان است، كه بعلت مخالفت با رضا شاه در تبعيد مي باشد. از وي پرده نقاشي اي باقي مانده بنام "چشمهايش". چشم‌هاي زني كه گويا رازي را در خود پنهان كرده‌است. راوي داستان كه ناظم مدرسه و مسئول نمايشگاه آثار استاد ماكان است، سخت كنجكاو است راز اين چشم‌ها را دريابد.

 

چشمهايش (بزرگ علوي) 1

چشمهايش (بزرگ علوي) 2



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۷:۳۹ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

سو و شون (سيمين دانشور)

سيمين دانشور (1300-1390) بعنوان اولين زن ايراني شناخته شده است كه بصورت حرفه اي نويسندگي مي گرد. وي همسر جلال آل احمد بود.

كتاب سو و شون (تلفظ: Su va shun) اولين نوشته (1348) و پر خواننده ترين رمان وي مي باشد كه يه 17 زبان ترجمه شده است.

اين رمان در زمان جنگ دوم جهاني رخ مي دهد. نام گذاري داستان بر اساس افسانه سياوش (عزاداري براي سياوش) صورت گرفته است.

متن نوشته ساده و روان است كه از زبان زري، شخصيت محوري داستان بيان مي گردد. بسياري از اصطلاحات كتاب هم به گويش شيرازي بيان گرديده است.

 

دانلود سووشون



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۷:۳۸ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

خاطرات آدم و حوا (مارك تواين)

مارك تواين (نام اصلي : سميوئل لنگهورن كلمنز) نويسنده آمريكايي (1835-1910) ، با كتاب هاي هكلبري فين و تام ساير معروف شد. از اين كتاب ها فيلم ها و كارتون هاي متعددي ساخته شده است.

در مورد انتخاب نام مارك تواين، چنين نوشته است:

«ناخدا ايزايه سلرز مردي خوب و بلند فكر بود و هم در رودخانه و هم در خشكي محبوبيت و احترام داشت. خيلي قد بلند و خوش هيكل و زيبا بود و آنطور كه من به ياد مي‌آورم، در پيري هم مثل موي سرخپوستان موهايي سياه داشت، چشم و دست او نيرومند و استوار، و اعصاب و حس قضاوت او محكم و روشن بود، و ميان جمعيت رانندگان كشتي، چه پيران و چه جوانان، هيچ چيز از هيچ‌كس كم نداشت… اين آقاي پير، ذوق و استعداد ادبي نداشت، اما طي يادداشت‌هاي كوتاهي اطلاعات سادهٔ علمي دربارهٔ رودخانه مي‌داد و زير آنها را «مارك تواين» امضا مي‌كرد و به پيكايون، نشريهٔ نيواورلينز براي چاپ و انتشار مي‌داد. اين مطالب دربارهٔ ميزان آب و وضع رودخانه بود و دقيق و گرانبها بود… اتفاق اينطور افتاد كه يكي از اين نوشته‌ها مضمون نخستين مقالهٔ من در روزنامه‌نگاري قرار گرفت. من آن را به نحو وسيع و دامنه‌داري مسخره كردم و مطالب ذوقي خود را تا حدود هشتصد يا هزار كلمه كش دادم و به آن چسباندم. در آن وقت يك رانندهٔ تازه‌كار بودم. مقالهٔ خود را به بعضي رانندگان نشان دادم و آن‌ها آن را گرفته و با شوق به روزنامهٔ ترودلتا، نشريهٔ نيواورلينز براي چاپ بردند. جاي افسوس زياد بود، زيرا آن مقاله به هيچ‌كس خدمت ارزنده اي نكرد، ولي قلب آن مرد را سخت به درد آورد. در مقالهٔ چرند من بدخواهي وجود نداشت، ولي به ريش ناخدا خنديده بود…

ناخدا سلرز اين افتخار را به من داد كه از آن روز به بعد از من عميقاً بدش مي‌آمد. وقتي مي‌گويم اين افتخار را داد، لغات خالي از معني به كار نمي‌برم. در انديشهٔ مردي به بزرگي ناخدا سلرز قرار داشتن، افتخاري بسيار واقعي بود و من به اندازهٔ كافي شعور داشتم كه از آن قدرداني كنم و به آن ببالم… ديگر تا مدتي كه زنده بود هرگز چيزي چاپ نكرد و هرگز امضاي «مارك تواين» را در پاي چيزي نگذاشت. زماني كه خبر مرگ او به وسيلهٔ تلگراف رسيد، من در ساحل اقيانوس كبير بودم. روزنامه نويس جديدِ تازه‌نفسي بودم و به يك نام مستعار احتياج داشتم. بدين جهت، نام مستعاري را كه آن دريانورد قديمي به دور انداخته بود ضبط كردم و بهترين كوشش خود را به كار بردم تا آن را در دست خود چنان نگه دارم كه در دست او بوده؛ يعني امضا و نشانه و مظهر و حكم اينكه آنچه با آن همراه است حقيقت محض است و مي‌توان روي راست بودن آن شرط‌بندي كرد. از فروتني من دور است كه بگويم چقدر در اين راه موفق شده‌ام.»

بيشتر نوشته هاي وي جنبه رمانتيك داشته و با طنزي لطيف همراه هستند.

مارك تواين با اوليويا لنگدون دختر يكي از صاحبان صنايع ثروتمند نيويورك پس از مغازلات بسيار ازدواج كرد. در بيست سال بين ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترين و ثروتمندترين نويسنده بود و بهترين كتاب‌هايش را در اين مدت نوشت. اما در نيمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخ‌كامي روزافزوني نصيبش شد. دختر جوانش سوزي وقتي پدر و مادرش در خارج بودند مرد. خانم كلمنز كه سال‌ها بيمار بود از دنيا رفت و كوچك‌ترين دخترش ناگهان در شب كريسمس فوت كرد. در ۱۹۰۶ انشاي سرگذشتش را آغاز كرد. ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن كتاب‌هاي جدي و چند كتاب طنز گذراند.

كتاب خاطرات آدم و حوا سالها پس از مرگ نويسنده و بر اساس دستنوشته هاي وي در سال 1997 منتشر شد. اين كتاب، آشنايي و زندگي عاشقانه آدم و حوا را نقل مي كند.

در جايي از كتاب مي گويد: "هرجا كه او بود، بهشت بود"

دانلود خاطرات آدم و حوا



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۰۷:۵۷:۳۸ توسط:ايران فايل موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious